214) - نازنین موبایل

ساخت وبلاگ
سلام تواین همه هیاهوو سیاهی آدم دلش چقدر یه جای دنج میخواد یه جای دنجی که ازاین اخباراین روزها بی خبرباشه .کجا بهترازاینجا ، الان همه سرشون به واتساپ و اینستاگرام وکلاب هاوس و ... حسابی گرمه . کسی حوصله متن های بلند بالا ونداره  کسی حوصله گوش دادن نداره. کاش چیزی به اسم سیاست تواین دنیا خلق نشده بود . نه سیاست نه سیاستمدارو نه چیزی به اسم دروغ   .همه مردم بین تولد ومرگ شون اون سهم زندگیشون وزندگی میکردن حتی اگر این سهم به اندازه چند سال بیشترنبود . خیلی ها میگن از قدیم تا حالا همیشه زندگی همینطوربوده . مریضی، جنگ ، فقر و... بوده . این سالهای اخیرآگاهی ها خیلی بیشترشد و بدجوری غصه روی غصه اومد . قبلا تو وبلاگم خیلی راحت ازهمه احساساتم مینوشتم وکم کم متوجه شدم چقدرمحافظه کارشدم  . دوست دارم دوباره بنویسم . تواین اوضاع کرونا شاید ازبس حرف نزدم و بتنهایی غصه خوردم ، توانم کمترشده . نه ماه پیشتربخاطرکرونا خواهرنازنینم وازدست دادم  . چه روزهایی ! چه دلتنگی های بی پایانی !  چقدرمصرانه به من میگفت مراقب خودت باش اما حیف که خودش مراقب خودش نبود .الان خیلی ها این تجربه تلخ و مزه کرده اند . شاید انروزها هم باید میومدم ومینوشتم اما میدونم تو این روزها به اندازه کافی همه کلافه هستند و باید هوای دل یکدیگه راداشته باشیم . قرارنیست با گذشت نه ماه ویاسالها غصه مرگ رافراموش کنیم واین حفره برای همیشه توی قلبمون میمونه اما با لطف پذیرشی که خداوند به ما آدمها داده ، دوباره به زندگی معمولی برمیگردیم . ازاون سفرتلخ برمیگردیم اما مطمینا دیگه اون آدم قبلی هم نیستیم . به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را .بیرون رفتنم خیلی خیلی کم شده اما بازهم خداکنه تواین فرصت ک 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 10:58

سلام تواین ایام کرونا ، ازیه طرف غصه ازدست دادن عزیزان ازیه طرف بی تفاوتی مسیولین ، تورم، دروغ ، ناامنی روحی ، ترس و ... ذره ذره همه خونه نشین شدن . خود من مدتها هست که خونه را به بیرون ترجیح میدم و متوجه شدم که دیگه از رعایت پروتکل های  بهداشتی گذشته و  شدم یه تنبل درست وحسابی دوهفته پیشتریکی ازپسرکان انجمن ضایعه نخاعی تو گروه واتساپی انجمنون نوشت که صبحهای زود میره برای ویلچرانی هرکی دوست داره ساعت شش صبح فلان روزهایی اونجا باشه . مسیری که انتخاب کرده مسیر دوچرخه سواری هست وبیرون شهرمونه. مسیرنسبتا شیب داری هست اما مسیربرگشتش خیلی راحته ، ویلچرراکه ول کنی خودش دیگه حرکت میکنه  .پیامش دادم که اگر فردامیری منم بیام . حالا بماند که ازهمه طرف اتفاقاتی پیش میومد که منصرف بشم مثلا تا دو نیم شب خواب نرفتم ویا صبح ساعت پنج ونیم تو پارکینک سوت وکور مجتمع چقدر خوف کرده بودم اما به هرحال ازچندخوان گذشتم و رفتم برای ویلچررانی . انروز به جز من واون پسرک ورزشکارکسی دیگه ای ازبچه هامون نیومد . فقط دخترپسرهای دوچرخه سوار بودن وکلی هم خوش تیپ ها برای ما دست بالا میکردن وتشویقمون میکردن . تومسیرازفرط خستگی و سوزش تاولهای دستم ، صدبار پشیمون شدم اما بازهم ادامه دادم . وسط های راه که رسیدیم خورشید  طلوع کرد نشستیم وطلوع خورشید ونگاه کردیم وبعد ازمدتها حس زندگی وتودلم احساس کردم . موقع برگشت خیلی عالی بود و پسرک مرتب تاکید میکرد که ویلچر وکنترل کنم که کله معلق نشم . چه حس رهایی وخوبی داشت .!به دوستم گفتم قضیه این جاده قضیه ان الله مع العسریسرا هست . یه طرفش عسروسختیه یه طرفش آسونی وخوشیه .احتمالا تو دلش کلی هم خندیده  وگفته که کجای کاری بانو جان! ب 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 10:58

سلام چند روز هست که خیلی کارداشتم ومرتب بیرون بودم بااینکه امروزهم کارداشتم گفتم نمیرم بیرون وفقط به رتق وفتق کارهای خونه میرسم . اما نمیدونم چه حسابیه که هوا که سرد میشه یکی چای خیلی می چسبه یکی هم لحاف . میری کمی خستگی درکنی می بینی حیفت میاد ازلحاف جدا بشی . خونه خیلی سوت وکوره رادیو آوا راروشن کردم . کتری کوچولوی یکنفره ام وروشن کردم واومدم سراغ کامپیوترکه یک کاری وانجام بدم . بازدلم خواست بنویسم . هروقت موضوعی پیش میاد میگم حتما مینویسم اما بازمانع بزرگ تنبلی نمیذاره . دیشب پشت چراغ قرمز که منتظربودم تا چراغ سبزبشه ودوربزنم و برم خونم . اونطرف خیابون چشمم افتاد به تابلوی آپارتمان خونه ام . چه حس غریبی داشت .حالا معنای امانت و پیشتردرک میکنم . همه نعمت های خدا فقط امانتی هستند که این چند صباحی که اینجا هستیم دراختیارمون باشند وبعد بذاریم وبریم یه جایی که تا نرفتیم معنایی ازاون نداریم . چه معمایی ! کاشکی میشد اونایی که رفتن ،میتونستن یه خبری ازخودشون بهمون بدن نمیگن ما نگرانشون هستیم ، دلمون براشون تنگ شده ... نامه ای خوش خبر از عالم اسرار بیار تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام ... + نوشته شده در چهارشنبه سوم آذر ۱۴۰۰ ساعت 18:43 توسط بانو دیبا  |  214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 79 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 10:58

سلام ساعت از دوازده شب گذشته و تا الان درگیر هواگیری و ... فنکویل های خونه بودیم . ازعصری که هوا به درجه جهنم رسیده (حتما میفرمایید  مگه ازجهنم خبردارید بانوووو؟  باید بگم به اندازه اونایی که  بهشت و 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 93 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 22:40

سلام دیشب وقتی میخواستم بخوابم باخودم گفتم دخترخوب ! دیدی چطور روزها داره میگذره وکارمفیدی نکردی؟ برای رفع عذاب وجدان قبل ازاینکه لحاف وبکشم روی سرم ، باخودم گفتم حتما فرداصبح زود بیدارمیشم وکلی به کا 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 110 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 22:40

سلام مدتی هست گاهی یکبارمیرم خونه سالمندان وبراشون قصه میگم ویا کتاب میخونم . امروز رفتم خونه سالمندان زرتشتی .یه دخترخانمی هست که اونجا کارمیکنه و مثل اکثراوقات اومد دم در که ویلچرم و بهم بده .  روسر 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 95 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 22:40

سلام چندماه پیشتر توکارگاهی به اسم موسیقی درمانی شرکت کردم.  بادلایلی عملی ثابت میکردن که سالمندانی که دچارآلزایمر شدن با  گوش دادن به موسیقی های که درزمان جوانی گوش دادن  دوباره قدرت تکلم و حرکاتشون 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 104 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 22:40

سلام دیروز برای کاری اداری رفتم توخیابونی که سی سال پیش دبیرستانم اونجا بود . قبل از ظهربود وگرما بیدادمیکرد کافی بود کولرماشین خاموش بشه که ازگرما عرق چکون بشی  . جای پارک ماشین درست روبروی دبیرستانم 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 76 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 22:40

سلام چندماه پیشتر ازطرف محل کارم کلیه بازنشستگان ودعوت کردن ومدیرکل هم تشریف آورده بودن و یه دفعه مدیر،طی جوگیرشدن اعلام کرد به چندنفرطبق قرعه کشی هزینه رفت وبرگشت هوایی به مشهد داده میشه . به لطف خدا 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 99 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 22:40

سلام مدتی هست که دختران خوب قصه گو شهرم ، برنامه قصه گویی برای بچه های بخش انکولوژی یکی ازبیمارستانها را برگزارمیکنن . هفته ایی چند نفرازقصه گوها به بخش میرن وبا قصه هاشون سعی میکنن لبخندی هرچند َکمرن 214) - نازنین موبایل...ادامه مطلب
ما را در سایت 214) - نازنین موبایل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dspinalcord3 بازدید : 96 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 22:40